جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن
دسته: علوم انسانیبازدید: 3 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 24 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 17
مقاله جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن در 17 صفحه ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 3,000 تومان
جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن
مقدمه
عبارت جرمشناسی انتقادی، به عنوان چتری که سلسلهای از دیدگاههایی در حال تکامل و در حال شکل گیری را زیر پوشش دارد توصیف شده است.
جرمشناسی انتقادی، رادیکال، انقلابی هرچند هر کدام از طرز تلقی های متفاوتی در مقابله با پدیده مجرمانه نسبت به هم برخوردارند اما در هر حال هدف همه آنها واحد است و از یک آرمان که همان انتقاد از وضع موجود به معنای کلان در همه علوم اجتماعی و در سطح خرد نسبت به جرمشناسی که موضوع بحث ما است سود میبرند.
قبل از دهه 70 و 80 قرن بیستم میلادی، عموم دیدگاههای انتقادی و افراطی منتسب به دادیگاههای مختلف مارکسیستی بود ولی پس از این با ظهور مکتبهای مختلف انتقادی مثل جرمشناسی صلح طلب، فمنیسم، پسامدرن و رئالیستی ... بر منتقدان جدی محصولات عصر سرمایهداری افزوده شده است. به همین خاطر شاید تمامی تفکراتی که ما امروزه در برابر اندیشههای ماتریالیستی و سرمایهداری میبینیم را بتوان به نحوی انتقادی دانست انتقاد و اعتراض به وضع موجود نظام سرمایهداری و انتقاد از تمامی ساختارها و اصولی که جوامع پول محور برآن متکی هستند. از این رو نگارنده با علاقه خاص و دنبال کردن جدی به نقد گفتمان مدرن و به چالش کشیدن دستآوردهای جهان مترقی علاوه بر شناخت آموزههای جرمشناسی انتقادی کلاسیک و دستیابی به مفاهیم مدرن از جرم شناسی انتقادی سعی در آشنا ساختن مکاتب مختلفی که در این راستا گام نهادهاند را دارم.
از جمله این مکاتب بنیادین که در این تحقیق سعی شده تا مسیر حرکت فکری تعیین کننده آنها در حوزه علوم انسانی مورد بررسی قرار گیرند عبارتند از : مارکسیسم، فمنیسم، و مکتب پسامدرن. لازم به ذکر است که در بخش مربوط به تحلیل مکتب مارکسیسم از فرزند خلف این مکتب یعنی مکتب فرانکفورت نیز اشارهای داشته باشیم.
1- مارکسیسم
دنیای امروز و شکلگیری تمدن مدرن مرهون سه حرکت مهم میباشد. چارلز داروین در قرن نوزدهم نخستین آنها بود که نظریه انواع را به چاپ رساند و افق دید مردم را از آسمان به سوی زمین معطوف نمود. حرکت بعدی که در روانشناسی انقلابی به پا کرد زیگموند فروید بود که توانست با افکار خود یکی از سنگهای بنای تمدن امروزی را به نام خود کند اما شاید مهمترین و بحثانگیزترین و در عین حال ملموسترین جنبش ذهنی و اجتماعی را کارن مارکس و انگلس در سال 1848 با انتشار بیانیه کمونیسم بنا نهادند. با وجود تمامی مخالفتها و موافقتهایی که با این جریان فکری در طول یکصد و پنجاه سال اخیر وجود داشته اما این جنش فکری هیچگاه از پا در نیامدهاست و هرروز در قالبی جدید جلوه میکند. حرکت ها و مکاتب اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دنیای غرب بدون شک از این مکتب فکری دستآوردهای زیادی بدست آوردهاند.
2- فمنیسم
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود بیان میکند که در جوامع نخستین نظامهای قبیلهای، زنسالار بودهاند و این بدان دلیل بود که مردها در جنگ و درگیریها شرکت میکردند و اغلب در سنین جوانی میمردند بنابراین برای حفظ هسته مرکزی خانواده قبیله و جوامع کوچک نیاز به فردی مسنتر و پختهتر و باتجربهتر احساس میشد از این رو زنان در طول تاریخ توانستند نقش اجتماعی بپذیرند البته این امر برمیگردد به جوامع کاملاً بدوی زیرا با پیشرفت انسان در همه زمینهها و بیدار شدن حس قدرتطلبی در مردها کمکم برمرکزیت مرد افزوده شد و متقابلاً نقش زن رنگ باخت و مردها به عنوان هستههای اصلی خانواده به شمار آمدند که نمونه صادق آن را میتوان درنظام شاهنشاهی که در طول تاریخ وجود داشته مشاهده نمود. تا آنجا که تاریخ مکتوب اجازه میدهد و از آن بر میآید تمامی شاهان با اکثریت قریب به اتفاق آنها را مردان تشکیل میدهند. مردانی که از قدرت جنگآوری و مدیریتی برخوردار بودند موفقتر بودند. با گذشت زمان این نکته در ذهن بشرشکل گرفت که مردان صاحب قدرت هستند و رهبری بایستی در دست مردان باشد و زنها تبدیل به جنس دوم شدند که در دنیای امروز از زنان به عنوان (دیگران) یاد میکنند.
با صنعتی شدن جوامع در طول چند صد سال اخیر احساس نیاز سرمایهداران به استفاده از نیروی کار ارزان، زنان پا در عرصه تولید نهادند که این نقش پس از جنگ دوم جهانی بسیار پررنگتر شد و حضور زنان بیش از پیش جلوهگرشد. در دنیای مدرن بوسیله انقلابهای فکری و عملی فراوان زنان با چشمان بازتری به جهان نگاه کردند و با دید دیگری شخصیتشان و به جایگاه اجتماعی و نقش و هویت خویش نگریستند. آنچه که امروزه به عنوان فمنیسم مشهور است یک جریان خودجوش بوده و هیچگاه در زمان شکلگیریاش نامی برای خود برنگزیده بود اما با گذشت زمان انسانها توان طبقهبندی کردن تاریخ را مییابند از این رو در مورد فمنیسم نیز میتوان از این قانون تبعیت کرد. نمونههای صادق این طبقهبندی عبارتست از موج اول و دوم فمنیسم که به صورت مکاتب مختلفی از لیبرال تا فمنیست مارکسیستی و اگزستانسیالیستی و در نهایت فمنیست جنسیتگرا ختم میشود.
فهرست مطالب صفحه
مقدمه. 1
1- مارکسیسم. 2
2-1- مکتب فرانکفورت.. 4
1-2- جرمشناسی انتقادی مارکسیست.. 5
2- فمنیسم. 6
2-1- نگاه انتقادی مکتب فمنیسم به جرم. 8
3- پستمدرنیسم. 9
3-1- نکاه پست مدرنیست ها به جرمشناسی انتقادی.. 11
نتیجه گیری.. 13
|
قیمت فایل فقط 3,000 تومان
برچسب ها : جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن , تحقیق جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن , پروژه جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن , مقاله جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن , دانلود تحقیق جرمشناسی انتقادی از دیدگاه ماركسیست، فمنیست و پستمدرن , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , د